در کشوری جنگزده، زنی از شوهرش که با گلولهای در گردنش به حالت نباتی درآمده و یاران و برادران جهاد او را رها کردهاند، مراقبت میکند. روزی، زن تصمیم میگیرد چیزهایی به او بگوید که هرگز نمیتوانسته بگوید...
نام شما
توضیحات و لینک خراب را وارد کنید.
با استفاده از روش های پایین میتوانید این مطلب را برای دوستان خود به اشتراک بگذارید